30 ماهگی جیییییییگر
بازم خونه خاله تشریف فرما شدین و شروع ....... دنج ترین جا برای شما همین نقطه ست اسباب بازی هاتو بردی با خاله بازی کنی و هی میگی خاله بیا بازی موقعی که داشتیم آماده میشدیم بریم خونه خاله طبق معمول هی خرده فرمایش داشتین و یکی اش هم این بود که رفته بودی تو کمد میگفتی ببند بمونم توش که منم بالاخره بستم و نگو انگشتت از پشت لای در مونده............ جیغ بنفش و خلاصه که ناخن کبود و آماده افتادن شد...به همه نشون میدادی و توضیحات لازم رو میدادی و اینجوری هی چک میکردی که چسب داشته باشه... اینم از ش...