سلنا دختری از جنس ماهسلنا دختری از جنس ماه، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

˙·٠•●♥ ســـــلنا هدیه ناب خـــــــدا ♥●•٠·˙

اولین سفر سلنا به بندر انزلی...

سلنا خانم به علت شلوغی و بی قراری زیاد شما تو ماشین 2 سال هست که مسافرت بیش از 1 ساعت برامون مقدور نبوده و جرات همچین ریسکی رو هم نکرده بودیم چون به هیچ عنوان محدودیت رو قبول نمیکنی و تو ماشین پدرمونو در میاری...ولی دیگه از کار زیاد خسته شده بودیم و یه استراحت لازم داشتیم ،دلمون رو زدیم به دریا و تصمیم گرفتیم با خونواده صفاخاله و مامانی اینا 3 خانواده بریم بندر انزلی که زیاد هم دور نباشه،بالاخره برنامه رو چیدیم و با هزار سلام و صلوات راهی شدیم که شما دوام بیاری تو ماشین...صفاخاله هم اومد تو ماشین ما  تا شاید 2 تایی بتونیم از پس شما بربیایم،خدا رو شکر به خاطر صفاخاله خوب راه اومدی و بالاخره رسیدیم و اونجا هم به خاطر ...
17 دی 1394

واااااااااای خدا......سلنا کچل شد!!!

    دخترم انقدر بخاطر بستن موهات اذیتمون کردی ما هم موهاتو کچل کردیم تا واسه خودت حال کنی و از دست گل سر و تل سر وکش و گیره و... خلاص بشی!! ولی اگه راستش رو بخوای بعد اینکه یه سالت تموم شد بنا به گفته بزرگترها(میگن اولین سالگرد موهای بچه رو کوتاه میکنن پرپشت بشه) و بخاطر اینکه موهات نازک بودن و یکدست بلند نشده بودن تصمیم گرفتیم موهاتو کوتاه کنیم.1مهر 93 تو 12ماه و 23 روزگی تصمیممون رو عملی کردیم و وقتی بابا خواست که با دستگاه موهاتو بزنه یه جیغ های بنفشی میشیدی که بیا و ببین و اصلاً نذاشتی یکدست در بیاد.بالاخره بعد 1 ساعت کلنجار رفتن ، موهای خوشگلت بر باد رفتن!ولی بعد اینکه کوتاه کردیم پشیمون شدم (موقع کوتاه کرد...
13 مهر 1393

♥ جشن تولد یکسالگی با تم هلو کیتی ♥

         سلنای عزیزم ....عشق مامان و بابا تولد تو زیباترین و اهورایی ترین ارمغان زندگیمان تولد تو قشنگ تریت اتفاق زندگیمان تولد تو آرام بخش ترین رنگ زندگیمان روز تولدت باارزش ترین روز زندگیمان    عاشقانه دوستت داریم  ♥ عزیز دلم تولدت مبارک ♥ لباس تولدت با متعلقات لباس راحتی که اول مراسم پوشیدی وقتی بادکنک ها رو باد میکردیم تو هم باهاشون حال میکردی خیلی ذوق زده شده بودی ...
18 شهريور 1393

♥تزئینات تولد یکسالگی با تم هلو کیتی♥

                                              نازنینم،آفتابم،شیرینم،امیدم!!ممنونم برای آمدنت،برای بخشیدن حس مادرانه،برای تمام عاشقانه هایی که دوازده ماه مهمانم کردی !! خورشید پاک سرشتم،مهربان بمان،مهر بورز و دعا کن ،دعا کن که هیچ مادری در غم کودکش زجه نزند،دعا کن که هیچ کودکی در غم مادرش زجه نزند.دعا کن دنیایمان به پاکی قلب پاک تو بشود ....             عزیزم امسال تم تولدت رو "هلو کیتی" انتخ...
17 شهريور 1393

♥ اولین تولد فرشته آسمانی ♥

در ستاره بارانِ میلادت میان احساس من تا حضور تو حُبابی است از جنس هیچ از دستان من تا لمس نگاه تو آسمانی است به بلندای عشق جشن میلادت را به پرواز می روم دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها آسمانی که نه برای من نه برای تو که تنها برای “ما” آبیست هدیه از آسمان برای؛ روز تولدت رسید . و دیدم هیچ چیز گلم را جز عشق لایق نیست . ღღ بهترینم تولدت مبارک     ღღ ی ه صبح لطیف و زیبا ي تابستونی... دخترکی از جنس عشق به زندگی ام رنگی تازه زد و من مادر نامیده شدم. به خاطر وجود تو مادر شدم و لبر...
15 شهريور 1393

جوانه زدن اولین مروارید عروسکم

          نازگلکم،در تاریخ 93/1/31 (7 ماه و 22 روزگی) که مصادف با ولادت حضرت فاطمه زهرا(ص) و روز مادر بود،وقتی داشتم بهت غذا میدادم دیدم قاشق صدا میده و متوجه شدم عروسکم اولین مرواریدش جوونه زده،دخترکم بی سر و صدا یه دندون در آورده بودی و بهترین کادو رو تو اولین روز مادر بهم هدیه دادی.... ...
28 ارديبهشت 1393

اولین آتلیه سلنا بمناسبت شب یلدا

  سلنای ماما،واسه اولین شب یلدات شما رو بردیم آتلیه عداک.تا با لباس هندونه ات ازت عکس بگیریم.اولش از محیط اونجا خوشت اومده بود و اصلاً اذیت نکردی،همه جا رو با دقت نگاه میکردی.ولی آخراش انقدر اینور اونورت کردیم و ژست دادیم دیگه عصبانی شده بودی و وای نمیستادی.عکاس گفت که روی سینه بذارمت تا سرت رو بلند کنی و عکس بگیره،وقتی گذاشتمت یکم سرت رو بلند کردی بعد ترسیدی و همونجوری سرت رو گذاشتی رو زمین و مظلومانه گریه کردی...فدات بشم دلم برات  کباب شد...ولی بعد که لباسهاتو در آوردیم تا عکس لختی بگیریم کیف میکردی و میخندیدی... اینم از عکس های خوشگلت با هنرمندی آقای یوسف زاده... ...
20 دی 1392

اولین شب یلدا با سلنا

یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست شب یلدا مبارک!   دخترکم،آخرین روز فصل پاییز که بلندترین شب سال هست روشب یلدا میگن.بزرگ تر که شدی در مورد مراسمات شب یلدا بیشتر بهت توضیح میدم. شب یلدای سال92 اولین شب یلدای زندگی شما بود. به رسم همیشگی که خونه بزرگتر ها جمع میشن،ما هم شام خونه حاج بابا دعوت بودیم،وقتی شما تو دنیای کوچیکت بودی مامانی واسه شب یلدات لباسطرح هندونه بافته بود و شما لباسهای هندونه ات رو پوشیدی و قبل از رفتن خواستم خونه خودمون ازت عکس بگیرم  شما اجازه نمی دادی.....
13 اسفند 1392