سلنا دختری از جنس ماهسلنا دختری از جنس ماه، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

˙·٠•●♥ ســـــلنا هدیه ناب خـــــــدا ♥●•٠·˙

یازده ماهگی دردونه مون مبارک

1393/5/12 1:20
801 بازدید
اشتراک گذاری

                                Gifs Animés numero 1Gifs Animés numero 1

و اما 11 ماهگی دردونه خانم:

دختر عزیزم 1 ماه دیگه بزرگ شدی و دیگه یواش یواش داری یک ساله میشی.کلی هم چیزهای جدید یاد گرفتی و شیطون تر شدی.وقتی که خونه خاله جون(مامان ارشان)میمونی،خاله چیزهای جدید یادت میده و شما هم ماشاا... انقدر باهوش هستی زود یاد میگیری و وقتی میای خونه انجامشون میدی،اینم نمونه هاش:

- وقتی میگیم یا الله کن دستت رو میاری جلو تا دست بدی

- از عمو الله اکبر رو یاد گرفتی و وقتی میگیم الله  اکبر کن دستاتو میچسبونی به گوشت و آآآآآ میگی

- میگیم هاپو چیکار میکنه،میگی هاپ هاپ و سرتم مثل هاپو تکون میدیقه قهه

- وقتی میگیم بیب کن انگشت اشاره ات رو میچسبونی به دماغت و ب ب ب  میگی

- اگه بخوام به چیزی دست نزنی میگم جیزا ست دست نزن،شما هم هر وقت میخوای به اون دست بزنی میگی جیزاااا ولی دست هم میزنی!!!!! متفکر

- وقتی چیز جدید میدم بهت میگی جی جی

-  از چیزی که تعجب میکنی یا چیزی خیلی خوشحالت میکنی میگی بییییی

- کلماتی مثل دَلدی=اومد، گتدی=رفت، اَک=زدن(چیزی رو میخوای بزنی اَک میکنی) و ... رو هم یاد گرفتی

- بابا میگی و به دایی جون هم میگی دادا ولی همچنان از ماما گفتن خبری نیستغمگینگریه

- به راحتی از پله ها بالا میری ولی اگه 1 پله باشه مثل چهار دست و پا رفتن بر میگردی ولی زیاد باشه بلد نیستی برگردی

و اما یه خبر دیگه اینکه همه ی وسیله های خونه رو که دم دسته و شما دست میزنی رو جمع کردیم و میزها رو هم کشیدیم عقب تا شما راحت واسه خودت بچرخی...

و خیلی چیزهای دیگه که ذهنم یاری نمیکنه برات بنویسم و خیلی از شیطونی هات رو هم نمشه در قالب کلمات و جمله ها بیان کرد،پس میریم بقیه رو تو عکس ها ببینیم...

 

دخترم علاقه شدیدی به خوردن و پرتاب کردن کنترل داره

اینم یکی از تلاشهات برای بلند شدن،ولی چون کمی بلنده کامل نمیتونی پاشی

divider-123.gif

چشمم روشن من سرگرم بودم شما رفتی تو اتاقت و واسه خودت صفا میکنیتعجب

دمپایی رو انتخاب کردی

divider-123.gif

عسلم از خواب بیدار شده اصلاً هم اعصاب نداره

divider-123.gif

دختر گلم آماده شده با بابایی برن پروما واسه خرید

بازم که کفشت رو در آوردیعصبانی

اینم سلنا و بابایی تو فروشگاه پروما

اولین بار بود بردیمت خرید برات خیلی جالب بود همه چیز رو با دقت نگاه میکردی

divider-123.gif

و حالا سلنا برای اولین بار میخواد از پله آشپزخونه بالا بره

همچنان تلاش میکنه...

بالاخره یه پا رفت بالا...

حالا هر دو پا...

اینم نگاه فاتحانه پرنسس،تا چند روز هی میرفتی بالا و نوک پله پاهاتو میبردی بالا و از زیر نگاه میکردی ولی نتونستم عکس بگیرم(کلاً به کارهای خطرناک علاقه داری)بعد برای پایین اومدن تلاش کردی..

divider-123.gif

موش کوچولو در حال تلاش برای بلند شدن

عسلم از حموم در اومده

دخترم مثل اینکه تو حموم خیلی خسته شدی

با روروئک میری به ساعت میزنی و واسه خودت حال میکنی

divider-123.gif

17 تیر تولد دایی جون بود و بر حسب اتفاق خونه ما بودن و مامانی براش کیک خرید و یه جشن کوچولو گرفتیم و سورپرایزش کردیم...

سلنا و دادایی

بابا جون هم به جمعتون اضافه شد

و حالا بابایی

divider-123.gif

به به چه اسباب بازی با کلاسی!!!

آفتابه حمومت رو خیلی دوست داری و هر وقت میری تو اتاقت اونو بر میداری

چه حالی میکنی باهاش

divider-123.gif

در حال فرار به سمت حموم دستگیر شدی

و خوشحال از دستگیر شدن

divider-123.gif

جااااان

میگم بشین عکس بگیرم فرار میکنی

چون این میز یکم کوتاهتره ازش راحت میگیری و وای می ایستی

و مهرهایی که با انگشت های کوچولوت به میزهای شیشه ای میزنی

divider-123.gif

خانم باجی روسری آنا جون رو بسته

divider-123.gif

از خواب بیدار شدی و یواشکی اومدی داری تلوزیون میبینی(شال گردن خوابت رو هم با خودت آوردی)

بازم رفتی سراغ وسایل تو اتاقت

داری به ساعت دالی میکنی

وقتی میگم زبونت کو اینجوری میکنی

اینجا هم به عروسکها دالی میکنی

دست دسی

وااااااااااااای فداش بشم

بازم در حال خرابکاری

divider-123.gif

تو آیینه گاز دیدی که تل داری در آوردی و داری میخوریش

وقتی میگم برو با سلنا صحبت کن میری میشینی جلوی گاز و اول دالی میکنی بعد همه کارهایی که بلدی و انجام میدی و نگاه میکنی...

اینجا داری با دستت گه گه(بیا بیا) میکنی

دست دسی میکنی

divider-123.gif

بازم رفتی سراغ تشک بازی!!!این بیچاره از دست تو آسایش نداره،وقتی میبینی عروسکها ازش آویزون هستن حتماًباید اونا رو بکنی و پرتشون کنیتعجب

خیالم راحت شد مامان

مثل اینکه بازم مونده

اینم در آوردم مامان

divider-123.gif

مامان پس چی شد این غذا؟؟؟؟؟!!!!!

فقط همین؟؟؟!!!!

divider-123.gif

بذار ببینم راستکیه؟!

چه چیزهایی اینجا بوده من خبر نداشتم شاکی

الهی دخترم از کشفیاتش خوشحاله

divider-123.gif

یکی دیگه از سرگرمی هات هم اینه که از این طرف میز میری و از اون یکی طرف در میایی،کاملاًماهرانه چون اگه یه ذره سرت رو بلند کنی دیگه نمیتونی در بیای

نقشه های مامان رو هم با خودت بردی اونجا و پاره شون کردیدلخور

divider-123.gif

اینجا از حموم در اومدی و نه میذاری لباست رو بپوشونم نه موهاتو خشک کنم کلاً واسه خودت صاحب نظر شدی

دالیییییی

divider-123.gif

اینم آخرین عکس از یازدهمین ماه زندگیت،ان شاا... که همیشه خندون باشی

divider-123.gif

 

 

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان دینا
25 شهریور 93 0:09
سلام عزیزم.ماشالا دختر خیلی نازی دارین.اینطور که از نوشته هاتون فهمیدم فکر کنم شما هم اردبیلی باشین.با اجازه لینکتون میشم .به امید اینکه یه روزی دینا و سلنا دوستای خوبی برای هم باشن.
ღمامان نسیمღ(✾◕ ‿ ◕✾)
پاسخ
مرسی مامان دینا جون.شما هم اردبیلی هستین؟خوشحال میشم وبلاگ سلنا رو لینک کنین.
مامان دینا
25 شهریور 93 14:21
بله عزیزم اردبیلی هستیم.
ღمامان نسیمღ(✾◕ ‿ ◕✾)
پاسخ
خوشحالم از آشناییتون
شيوا
1 مهر 93 22:25
11ماهگیت مبارک خانوم کوچولو
ღمامان نسیمღ(✾◕ ‿ ◕✾)
پاسخ
ممنون عزیز