اولین سیزده بدر پرنسس
دخترم با اینکه 11 فروردین برف خیلی سنگینی بارید،ولی از فرداش هوا بهتر شد و برفها شروع یه آب شدن کردن.ما هم طبق روال همیشه که در هر شرایطی باید میرفتیم سیزده بدر،آماده شدیم و با همه خانونده مامانی به منطقه قشلاق تنگ که آب و هواب بهتری داره رفتیم و طبق عادت هر سال بساط کباب و آش پختن روی زغال به راه شد...ولی چون شما هنوز کوچولو بودی بیشتر تو چادر موندی....
سلنا و بابایی
سارا و سلنا در حال کباب خوردن
هی میخوای شیرجه بری تو کباب سارا
عسلم با عرفان دایی
اینجا هم با خان دایی و زهرا جون
بازم شیطونی...
جدال با پستونک...
و حالا سلنا خوشحال از سبزه گره زدن
دخترم با دقت گره بزن از الان شروع کنی تا 30 سالگیت خدا بزرگه!!!
و در آخر خسته از این همه شلوغ کردن با سارا تو چادر خوابیدی...