دومین چهارشنبه سوری باحضور سلنا خاتون
ملوس خانم بازم طبق روال همیشه چهارشنبه سوری برای شام خونه حاج بابا بودیم و از عصر برای کمک رفتیم پیش آنا و شما هم مثل همیشه با شلوغ کردن و بهم زدن کلی کمکمون کردی،بعد اینکه عمو اینا اومدن بابا آتیش چهارشنبه سوری رو برپا کرد و چون سال پیش کوچولو بودی و نمیفهمیدی امسال برات جالب بود ولی زیاد نزدیک نمیشدی و میترسیدی....
بدو ورود رفتی سراغ دراور آنا جون
بعد بپر بپر باری رو تخت آنا(موهات هم بالاخره کمی بلند شدن و بقول خاله جون مثل فرچه شدن)
ژست دختر عموها برای عکس گرفتن
و تعجب شما از دیدن آتیش
از ترست رفتی بغل حاج بابا
وقتی اینو بابا روشن کرد خیلی ترسیدی و جیغ میزدی
سلنا و بابایی
اینم از میز چهارشنبه سوری
وشروع شلوغ کاری شما با حضور حاج بابا
بخاطر شباهت پرتقال به توپ همه رو پرت میکردی
اینم از کادوی چهارشنبه سوری آنا جون برای شما
بعد شام مثل رسم همیشگی رفتیم خونه مامانی تا اونجا هم دلی از عذا دربیاری...
و بالاخره استارت شلوغی زده شد
و نگاه به بابا که مبادا چیزی بگه!!
خواستی اینجوری آجیل بخوری
ولی دیدی اینجوری راحت تره
حالا نوبت شکلات هاست ...
اینم از میز چهارشنبه سوری مامانی
و اینم از کادوهای ما
این ببعی هم شمع سال 94 برای شماست
اینم عیدی خان دایی برای ما دستش درد نکنه
و عیدی های مامانی برای شما و من و بابا
دست همه بزرگترها درد نکنه که همیشه ما رو شرمنده میکنن.