اولین چهارشنبه سوری سلنا
شب سرد را به آتش مي كشم به اميد روزهاي گرم و نيكسلنای ماما،آخرین شب چهار شنبه هر سال خورشیدی رو چهارشنبه سوری میگن که از جشن های باستانی ایرانه و واسه خودش رسم و رسوم و آیین خاصی داره،مثلاً برای شام سبزی پلو با ماهی میپزن و آجیل مشکل گشا میخورن و آتیش روشن میکنن و همه از روش میپرن و شعرهایی مثل "زردی من از تو ، سرخی تو از من غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا ای شب چهارشنبه ، ای كلیه جاردنده ، بده مراد بنده"و ... میخونن و خیلی رسم های دیگه که وقتی بزرگ شدی بهت توضیح میدم.
امسال اولین چهارشنبه سوری هستش که تو پیش مایی،طبق روال همیشه شب چهارشنبه سوری شام خونه آنا میریم و یه روز قبلش خونه مامانی میریم و کادوهای عیدی مون رو میگیریم.امسال هم یه روز قبل چهارشنبه سوری شام خونه مامانی بودیم و عیدی شما هم به جمع عیدی ها اضافه شده بود که تو پست بعدی برات میذارم...
شب چهارشنبه سوری به اتفاق عمو اینا خونه آنا بودیم و قبل شام بابا و آنا جون آتیش روشن کردن و همه از روش پریدیم و شما هم اولین بار با بابایی از رو آتیش پریدی و بعد شام آنا و حاج بابا هم عیدی هامونو دادن...
بعد شام دوباره رفتیم خونه مامانی که اونجا دیگه خسته شده بودی و خوابت گرفت و دیگه نتونستیم ازت عکس بگیریم.
سلنا و آتیش چهارشنبه سوری
سلنا و بابایی در حال پریدن از آتیش
اینم زحمتهای آنا واسه شما و کیمیا جون
(سمت چپ عیدی های کیمیا،سمت راست مال شما)
بازم سلنا و بابایی
پرنسس سلنا و کیمیا سلطان
اینجا هی داری ژاکت کیمیا رو می کشی ...
کیمیا هم داره از دستت فرار میکنه
ولی شما کوتاه نمیای...
اینم یه عکس با بابایی و حاج بابا و کیمیاجون
و حالا عمو هم به جمعتون اضافه شد...ولی مشکل شما و کیمیا هنوز حل نشده...
و اینجا شکلات هایی که حاج بابا برات خریده بود رو امتحان کردی و مالیدی به صورت و لباست...